یاد دادن همدلی به کودک

همدلی کودک را با همدردی اشتباه نگیرید. قرار نیست کودکتان یاد بگیرد که با گریه هر کس به گریه بیافتد و با خنده دیگران بی دلیل بخندد. همدلی به این معنا است که فرد بتواند دنیا را از چشم فردی که با او در ارتباط است ببیند و به‌طرف مقابل خود نشان بدهد که احساسات او را درک می‌کند. در واقع آموزش همدلی به کودکان خود سه بخش دارد:

۱شناختن احساسات خود

کسی که نتواند احساس‌های خودش را بشناسد، ‌نمی‌تواند احساسات دیگران را هم تشخیص دهد. همچنین وقتی آن احساس را درک نکند،‌ نمی‌تواند عکس‌العمل مناسبی هم از خود نشان دهد.

فکر نکنید شناخت احساسات خیلی ساده و بدیهی است. یک امتحان ساده: برگه‌ای کاغذ بردارید و نام احساس‌هایی که می‌شناسید را روی آن بنویسید. چند مورد را می‌توانید فوری یادداشت کنید؟ احتمالا، چند مورد محدود به ذهنتان می‌رسد. اما ما در زبان فارسی لغات بسیاری برای ابراز احساسات خود داریم که ‌ممکن است کودک با آن‌ها آشنا نباشد. در نتیجه، ‌وقتی رنجیده باشد ممکن است فکر کند عصبانی است یا وقتی دلشوره دارد نتواند آن را درست بیان کند. برای آموزش احساس‌های مختلف از پوسترها و کتاب‌های مخصوص این کار استفاده کنید. با استفاده از شکلک‌های موجود در این پوسترها و کتاب‌ها،‌ انواع احساس‌ها را برای فرزند خود توضیح بدهید و او را تشویق کنید در توصیف حال خود از آن‌ها به‌درستی استفاده کند.

در مورد احساس‌ها با کودک خود صحبت کنید. وقتی می‌پرسید در مدرسه چه خبر بود،‌ به چند اتفاق ساده بسنده نکنید. احساس او را جویا شوید: “خب وقتی معلم اول‌ازهمه اسم تو رو خوند تو چه حسی داشتی؟ می‌دونم یه جوری بود، ‌اما بهم بگو اسم احساسی که داشتی چی بود؟ بذار کمکت کنم، یه نگاه به لیست دیروزمون بنداز و بگو کدوم احساس بیشتر به حالی که داشتی می‌خوره.”

۲تشخیص احساسات دیگران

وقتی افراد بتوانند احساس‌های خود را به‌خوبی شناسایی کنند، ‌می‌توانند راحت‌تر احساس‌های دیگران را حدس بزنند یا تشخیص بدهند. برای تشخیص احساسات دیگران، ما معمولا دو منبع خوب داریم: ‌یکی رفتار و حالات ظاهری،‌ (مانند حالت چهره، لحن صدا و طرز قرار گرفتن بدن یا حرکت دادن دست‌ها هنگام صحبت کردن) است که فرد از خود نشان می‌دهد و دیگری، موقعیت و اتفاق  در آن لحظه است. مثلا همه افراد، وقتی عزیزی را از دست می‌دهند، خیلی غمگین می‌شوند،‌ وقتی حقشان ضایع می‌شود،‌ عصبانی و آزرده می‌شوند،‌ وقتی مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرند،‌ می‌رنجند و شاید خشمگین هم می‌‌شوند و … وقتی می‌خواهید به فرزندتان بیاموزید که چه طور احساسات دیگران را تشخیص بدهد،‌ به هر دو منبع اشاره‌کنید. بگذارید در این مورد چشم بینا و حساسی داشته باشد.

در شرایط مختلف، به رفتارهای متفاوتی که از روی آن‌ها می‌توان احساس دیگران را حدس زد اشاره‌کنید: ببین اون خانومه چه طور تند‌تند این‌طرف و اون طرف می‌ره. دستش رو می‌زنه روی دستش. به همه جا نگاه می‌کنه. من فکر می‌کنم داره دنبال چیزی می‌گرده و خیلی هم نگرانه. تو چی فکر می‌کنی؟

در مورد موقعیت‌های مختلفی که احساس‌های متفاوت را برمی‌انگیزند با کودک خود صحبت کنید. اتفاقاتی که برای اعضای خانواده یا دوستان و آشنایان می‌افتد،‌ می‌تواند منبع خوبی برای صحبت باشد: دیدی دیروز خاله چه قدر باذوق حرف می‌زد؟ به نظر تو هم خیلی خوشحال بود نه؟ همه‌اش در حال خندیدن بود، خب بعد از مدت‌ها دخترش داره برمی‌گرده و می‌تونن دوباره باهم زندگی کنند.

وقتی فیلم یا کارتون می‌بینید، در مورد احساس شخصیت‌های آن باهم صحبت کنید. در مورد این‌که چرا چنین احساسی به وجود آمده و این‌که از کجا می‌فهمید که او این احساس را دارد. نکته مهم: ‌در مواردی این کار را انجام بدهید که فرزندتان هم حوصله دارد و باعلاقه بحث را دنبال می‌کند. در غیر این صورت،‌ تماشای فیلم او را خراب نکنید و با این کار او را از این بحث دل‌زده نکنید.

۳نشان دادن این‌که طرف مقابل را درک می‌ کند

اگر کودک شما بتواند احساس‌های مختلف را بشناسد و آن‌ها را در دیگران تشخیص بدهد، از عهده بخش مهمی از همدلی برآمده است. اما برای نشان دادن همدلی، ‌باید بتواند به دیگری نشان بدهد که او را درک کرده و احساسش را می‌فهمد.

نشان دادن درک احساسات، فرمول مشخصی ندارد. بسته به موقعیت، به روش‌های مختلفی می‌توان این درک را ابراز کرد. گاهی گرفتن دست یک نفر، ‌برای این‌که به او نشان بدهیم می‌فهمیم چه قدر ناراحت است کافی است. کلام هم در این زمینه معجزه می‌کند. عبارت‌هایی مثل: “می‌فهمم، منم توی چنین موقعیتی باشم حسابی عصبانی می‌شم” یا “آفرین، یوهو!”

آموزش این مرحله از همه مهم‌تر و البته دشوارتر است. باید آن‌قدر تمرین شده باشد که در موقعیت‌های مختلف،‌ کودک خودش از خلاقیت خود استفاده کند و جمله یا رفتار مناسب را انتخاب کند. قانون ندارد.

از هر موقعیتی برای تمرین استفاده کنید و به او راهنمایی‌های لازم را بدهید تا کم‌کم به‌ مرور زمان در این زمینه مستقل شود.

بهترین راه برای چنین آموزشی، ‌این است که خودتان برایش الگو باشید. به‌خصوص در مورد خودش، ‌وقتی با احساسی دست‌ و پنجه نرم می‌کند، نشان دهید که احساسش را می‌فهمید.

به یاد داشته باشید که نشان دادن این‌که احساس او را درک می‌کنید،‌ بدین معنا نیست که کاری که کرده را تایید می‌کنید. اگر از روی خشم، چیزی را شکسته،‌ این‌که بگویید: «می‌فهمم چه قدر عصبانی بودی»، به این معنی نیست که شکستن را هم تایید کرده‌اید. رفتار را از احساس جدا کنید. او واقعا عصبانی بوده، چه شما این عصبانیت را به‌جا بدانید چه نه. صحبت در مورد این‌که می‌توانسته به‌جای پرخاشگری چه رفتارهای دیگری را از خود نشان دهد،‌ بحث بعدی است.

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.