رشد کنجکاوی باعث رشد و پرورش خلاقیت کودک
رشد این ویژگی، زمینه ساز خلاقیت بعدی در کودک و نوجوان خواهد شد. همچنین باعث می شود او بتواند کارهایی انجام دهد که یادگیری های بعدی خود را نیز بهتر کند. در واقع وقتی کودک در حال کنجکاوی است سعی می کند چیزی را یاد بگیرد و همین یاد گرفتن زمینه ساز آموزش های بعدی است.
برای رشد خلاقیت باید کنجکاوی بچه ها را پخته کنیم. یعنی کاری کنیم که وقتی فرزندمان به چیزی دست می زند تفکر او فعال شود. مثلا وقتی دستخود را در درون رودخانه یا استخر فرو می برد از او بپرسیم دنبال چه می گردی؟ چه چیزی حس می کنی؟ الان زیر دست تو چه چیزی عبور می کند، سرد است یا گرم؟
بعضی از والدین به محض امتحان کردن کودکاو را رها می کنند. یعنی کنجکاوی او در مرحله اول متوقف می شود و به یادگیری عمیق نمی رسد. بنابراین با توجه به سن کودک خود، سوال هایی در ارتباط با موضوع کنجکاوی از او بپرسید، یعنی بگذارید وقتی با یک موضوع برخورد می کند از طریق «تکنیک پرسش»، با طرح سوال هاییب که با کلمات چرا، چگونه، چطور و … شروع می شوند وادار به پاسخ دهی شوند.
حتی بعضی وقت ها نیاز به عمل کردن وجود دارد یعنی تجربه ای که کودک به دست می آورد را به عمل تبدیل کند. این شیوه باعث می شود رفتارهای کنجکاوانه او به کنجکاوی ساده تمام نشود بلکه به پدیده یادگیری تبدیل شود که در آن کودک چیزی یاد بگیرد. کنجکاوی علاوه بر اینکه خلاقیت و هوش و یادگیری فرزندان را زیاد می کند، همچنین هیجانات را هم پخته می کند. بچه ای که کنجکاوی اش برآورده شده، احساس نشاط و شادابی می کند.
از ویژگی های دیگر کنجکاوی یادگیری های رفتاری است که در آنها ایجاد می شود. در واقع آنها می آموزند که چگونه عمل کنند. وقتی سعی می کنیم با تکنیک کنجکاوی بچه را از نظر فکری و هیجانی پخته کنیم، کودک آن را به عمل تبدیل می کند. وقتی به عمل تبدیل شد، رشد رفتاری هم صورت می گیرد. همچنین نوجوان و کودک ما در درون خانه آرام تر می شود و لجبازی و پرخاشگری او نیز کمتر می شود.
گاهی والدین بچه خود را از چیزهای خطرناک می ترسانند، مثلا دست کودک را به بخاری می چسبانند که او دیگر به آن دست نزند. این شیوه، بدرفتاری با بچه محسوب می شود. ما باید برای کودک خود توضیح دهیم که بعضی چیزها باعث آسیب زدن به ما می شوند؛ بنابراین نباید به آنها دست بزنیم. در اینگونه موارد اگر کودک توضیح خواست می توانیم به طور عملی آن را روی چیز دیگری امتحان کرده و از آنها درباره آن سوال کنیم.
مثلا می توانیم با یک چاقو یک تکه پنیر را برش داده و سپس از کودک خود بپرسیم، ببین این چاقو چقدر تیز است حالا به نظر تو اگر این چاقو به دست ما اصابت کند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ توجه کنیم زمانی که نکته ای را توضیح می دهیم ابتدا نظر خود آنها را بپرسیم. اینطوری کودک بهتر موضوع را می فهمد.
گاهی تکرار پرسش کودک، والدین را کلافه می کند. از طریق پرسش و پاسخ و حتی بعضی اوقات به عمل تبدیل کردن پرسش ها می توانیم میزن سوال کردن را تنظیم کنیم. زمانی که کودک از ما می پرسد یک گیاه چطور رشد می کند، می توانیم یک گیاه را نشان دهیم و از او بپرسیم به نظر تو گیاهان چطور رشد می کنند؟ یعنی سوال را با سوال جواب دهیم. اینطوری به آنها کمک می کنیم به جای پاسخ آماده، برای یافتن پاسخ تلاش کنند و تفکرشان فعال شود.
گاهی اوقات بچه ها سوال را برای یادگیری نمی پرسند، می پرسند تا مورد توجه قرار گیرند یا حواس والدین را پرت کنند، اینجاست که والدین کلافه می شوند. گاهی اوقات سوال های آنها متناسب با سنشان نیست و پدر و مادرها نمی دانند چه پاسخی بدهند. ما باید آنها را وادار کنیم خودشان جواب سوال خود را پیدا کنند. اگر ما جواب سوالات آنها را خودمان بدهیم تنبل بار خواهند آمد و چون در مدرسه معلم این کار را انجام نمی دهد، از درس زده می شوند.