تاثیر دیدگاههای کارکردی علوم اعصاب شناختی بر آموزشها در کاردرمانی

آنچه که در کل آموزه های کاردرمانی مورد استفاده قرار میگیرد و همیشه به عنوان شاخصه اول و اولویت تلقی میگردد، استفاده از تکنیک های برقراری ارتباط درمانی Theraputic Relationمیباشد. همچنین تاکید بر استفاده از روشهای آموزشی غیر مستقیم Indirect Learningبوده است، ولی همواره در مورد نحوه و نوع برقراری این ارتباط و عملیاتی نمودن و کاربردی کردن روش آموزشی فوق الذکر موانع و مشکلاتی مطرح بوده و هست و در اکثر موارد، این به مشکلات مرتبط با کودک مبتلا به اختلالات ذهنی برمیگردد، زیرا همواره ساختارهای نورولوژیکی و عملکردهای مدارات شناختی و مراکز عصبی مسئول این امور دچار اختلال و یا نقص و کاهش فعالیت می باشند و معمولا به همین علت یا برقراری ارتباط دچار مشکل می شود و یا اینکه این ارتباط نوعا به گونه آموزشی و درمانی برقرار نمیگردد. امروزه با استفاده از دستاوردهای مستند و اطلاعات ارزشمند در زمینه مطالعات علوم اعصاب شناختی و تحقیقات گسترده و جامعی که در اختلال یادگیری، بیش فعالی، اوتیسم، داون و … صورت گرفته است، مشخص شده است که استفاده از رویکردهایی که موجب فعال سازی قشر مغزی با استفاده از تحریکات تحت قشری (Sub cortical)میشود، میتواند زمینه ساز بسیار خوبی در امر افزایش سطح توجه (Attention)و همچنین رشد ابعاد توجه از قبیل (selection / sustained / control) فراهم گردد. توجه به مدلهای توجهی عصبی مطابق با نظریات Mesulamو همچنین مدل شناختی عصبی مطابق با نظریات Posnerو استفاده از روشهای افزایش سطح هیجانی –حافظه ای براساس دیدگاههای Stussدر زمینه Cognitive Neuro Rehabilitationمیتواند بستر مناسبی جهت برقراری ارتباط و آگاهی اجتماعی Social Relationو کارکرد بهتر الگوهای تحت قشری نظیر تالاموس و آمیگدال در زمینه اثرشان بر یادگیری Classical Conditioningو افزایش سطح هوشیاری Alertnessو Consciousnessفراهم آورد.

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.