تربیت کودک در کنار مادربزرگ و پدربزرگ

امروزه با توجه به شاغل بودن زنان در جامعه اکثر خردسالان نیازمند مراقبت توسط اطرافیان و یا حضور در مهدکودک ها هستند. روانشناسان معتقدند در کنار والدین بودن و حضور در مهدکودک برای کودکان الزامی است.

روانشناسان معتقدند که کودکانی که به جای مهد کودک نزد پدر و مادر بزرگ هایشان بزرگ می شوند مفهوم عمیق تری از خانواده در ذهنشان نقش می بندد.

سال‌هاست که سبک زندگی ایرانی ها تغییر کرده است. مادران چون گذشته نیستند و کمتر در خانه می مانند و برای نگهداری از فرزندانشان از مهدهای کودک و یا والدینشان کمک می گیرند. در این میان بسیاری از خانواده ها در برزخی میان نگهداری کودکانشان توسط والدینشان و آموزش و نگهداری در مهدهای کودک مانده اند.

به گفته کارشناسان بهترین سن کودکان برای رفتن به مهدکودک بین ۲ تا ۶ سالگی است. در این سن کودکان نیازمند و آماده آموزش و مهارت های اجتماعی هستند. اما بردن به مهد کودک با امکانات متفاوت و گاهی غیرقابل اطمینان و یا ماندن در کنار پدربزرگ و مادربزرگ ها تبدیل به دغدغه ای میان پدران و مادران جوان و شاغل شده است.

برخی امنیت و اطمینان خاطر، دستیابی به احساس هویت خانوادگی، افزایش اعتماد به نفس به خاطر مهربانی بی دریغ پدر و مادر، شور و نشاط کودکان را مهمترین مزایای پدربزرگ و مادربزرگ ها در نگهداری نوه‌هایشان می دانند و برخی هم لوس شدن نوه ها، اختلاف در شیوه تربیت، اذیت شدن پدربزرگ و مادربزرگ ها، عادی شدن غیبت پدر و مادر، نبود همسالان در خانه پدربزرگ ها را از معایب این روش برمی شمارند.

در این میان کارشناسان و روانشناسان معتقدند که بزرگ شدن کودکان در کنار پدران و مادرانشان از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا با رشد تکنولوژی و تغییر سبک زندگی افراد، آنها گرایش زیادی به زندگی های فردی دارند و بودن نوه ها در کنار پدربزرگ و مادربزرگ هایشان، سبب بیشتر شدن روابط عاطفی میان خانواده ها می شود. بهتر است والدین فرزندانشان را به دست کسانی بسپارند که مورد علاقه و توجه واقع شوند. همین علاقه فراوان، باعث ایجاد اطمینان خاطر در والدین می شود. نگهداری فرزندان توسط مادربزرگها خلا روابط خانواده ها را جبران می کند.

این روزها بیشتر خانواده ها جمعیت کمی دارند، به همین خاطر بودن کودک در کنار پدربزرگ و مادربزرگ، خود می تواند تا حدودی باعث شکل گیری عمیق تر مفهوم خانواده در ذهن کودک بشود و تجربه داشتن خانواده ای بزرگ و مهربان را برای او به وجود بیاورد.

امینی به احساس امنیت و اعتماد به نفس فرزندان در کنار والدین پدر و مادرشان اشاره می کند و می گوید: پدربزرگ و مادربزرگ جزء کسانی هستند که بچه ها را همانطور که هستند دوست دارند و از شیطنت های آنان چندان عصبانی و ناراحت نمی شوند. این موضوع باعث افزایش اعتماد به نفس در بچه ها می شود.

معایب نگهداری فرزندان توسط پدربزرگ ها و مادربزرگ ها

کاملاً مشخص است که پدربزرگ و مادربزرگ، نوه هایشان را از صمیم قلب دوست دارند. همین دوست داشتن می تواند باعث شود تا بچه ها لوس بار بیایند، چرا که پدربزرگ و مادربزرگ نمی توانند آن طور که پدر و مادر انتظار دارند با بچه ها قاطع باشند و یا مثلاً در جایی که لازم است آنها را تنبیه کنند.

تفاوت سلیقه‌ها و رویکردها با توجه به گذار سریع بین نسلی، شاید در این زمینه آسیب‌زا باشد. به خاطر تفاوت نسلی، بین ما و پدر و مادرمان اختلافات زیادی هست. این اختلافات در شهرهای بزرگ‌تر، بیشتر هم می شود. همین تفاوت ها می تواند باعث بروز دوگانگی در شیوه تربیت بچه ها بشود؛ شیوه ای که پدر و مادر اعتقاد دارند و به آن عمل می کنند، در مقابل شیوه پدربزرگ و مادربزرگ. و این اختلاف ممکن است در آینده مشکلات جدی به وجود بیاورد.

به عقیده برخی از روانشناسان بهترین سن برای رفتن کودکان به مهدکودک ۲ تا ۶ سال است. البته رفتن و نرفتن به مهدکودک مزایایی دارد. رفتن کودکان به مهدکودک سبب آموزش و یادگیری بیشتر و همچنین آشنایی با مهارت های جدید می شود و نرفتن به مهد و ماندن در کنار پدربزرگ و مادربزرگ ها، سبب ایجاد امنیت و آرامش در کودکان می شود.

بهترین شرایط عاطفی برای کودکان بعد از پدر و مادر، زندگی با پدربزرگ و مادربزرگ هاست. زیرا این وضعیت، برای آنها یک بستر عاطفی همچون زندگی واقعی با پدران ومادرانشان را تداعی می کند و کودک از نظر عاطفی دچار بحران نخواهد شد. بهتر است کودکان به جای رفتن به مهد، نزد پدربزرگ و مادربزگ هایشان باشند و این از لحاظ روانی، امنیتی، احساسی و بهداشتی بسیار قابل قبول تر است.

برخی از روانشناسان در پاسخ به این پرسش که آیا نرفتن به مهد و ماندن در کنار پدربزرگ ها و مادربزرگ ها سبب عقب افتادن کودکان از مهارت های اجتماعی می شود، می گویند: قصه هایی که پدربزرگ و مادربزرگ ها می گویند کمتر از آموزش های مهارتی در مهد نیست. مگر غیر این است که در مهد برای بچه ها داستان می خوانند؟ در کنار پدربزرگ و مادربزرگ ها هم همین اتفاق می افتد. درست است که کودکان از سه سالگی به بعد، میل به بازی با هم‌سالان و اجتماعی شدن دارند، اما برای حل این مورد در محیط خانواده هم راهکار وجود دارد و پدران و مادران می توانند فرزندانشان را هفته ای ۲ یا سه روز به مهدکودک یا خانه های بازی و یا هر جایی که کودکان در آنجا حضور دارند، ببرند.

مهدکودک مشکلاتی دارد که بیش از امتیارهایش است. در مهدها، کودکان با تربیت های متفاوتی حضور دارند، مربیان از تخصص کافی برخودار نیستند، نیاز عاطفی توسط مربیان برای کودکان برآورده نمی شود، مربیان احساس مادری ندارند، تغذیه کودکان بدغذا با مشکل مواجه می شود. همه اینها مضراتی است که بودن در کنار پدربزرگ و مادربزرگ ها را بیش از پیش ضرورت می بخشد.

بهتر است زوج هایی که می توانند فرزندانشان را در کنار والدین خود بگذارند، از این نعمت بهره مند شوند و کودکان را از وجود آنها محروم نکنند.

می گویند نوه شیرین تر از فرزند است و پدربزرگ و مادربزرگ ها اگر توانی برایشان باقی مانده باشد ترجیح می دهند خود نوه هایشان را بزرگ کنند. به نظر می آید ترکیبی از حضور کودک در مهدکودک و نگهداری پدربزرگ و مادربزرگ ها بهترین نسخه برای کودکانی است که مادران شاغل دارند. ساعتی در روز در کنار هم‌سالان بازی کنند و آموزش ببینند و انرژی خود را تخلیه کنند و زمانی هم در گرمای عشق پدربزرگ و مادربزرگ ها منتظر آمدن والدینشان شوند.

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.