بحران اختلاف نظر والدین در تربیت کودک
برخی اوقات پدر و مادر در تربیت کودک خود دچار اختلاف سلیقه می شوند. این موضوع بر روی رفتار کودک نیز تاثیر عمیقی می گذارد. طبق بررسی ها مشخص شده که نحوه تربیت کودک عمده ترین عامل اختلاف بین زن و شوهر است.
این موضوع سابقه طولانی دارد و کاملا طبیعی است زیرا به طور طبیعی مادر مسائل را به صورت احساسی ارزیابی می کند و پدر با منطق با کودک برخورد می کند. اما مشکل زمانی رخ می دهد که آنان درباره مسائل بدیهی در تربیت کودک اختلاف نظر پیدا کنند و اگر دامنه این تعارض بالا بگیرد، باعث می شود کودک در مقابل توصیه های پدر و مادر دچار تردید شود.
همه ما تصویر کودک سردرگمی که در ایراد گرفتن های پدر هم زمان با حمایت مادر در آن واحد گیر افتاده را در ذهن داریم. چنین کودکی در اندک زمانی تصمیم می گیرد به گفته های هیچ یک از والدین خود احترام نگذارد و اهمیتی ندهد.
اگر بپذیریم زن و مرد پس از ازدواج باید نقاط ضعف خود را با توسل به توانایی های طرف مقابل رفع کنند، نمی توانیم از تاثیر سوء ناهماهنگی و تضاد شیوه های رفتاری آنان در خانواده غافل شویم. به عبارت دیگر هر قدر پدر و مادر در جهت تکامل یکدیگر قدم بردارند و در این جهت تلاش کنند، طبیعی است که فرزندشان کامل تر خواهد بود و بالعکس. هرقدر آن ها در جهت تحقیر، تضاد و سرزنش یکدیگر رفتار کنند ضمن تاثیر پذیرفتن از آثار سوء این رفتارها بر زندگی زناشویی و سلامت روانی خود، فرزند آن ها می تواند از خودشان ناقص تر باشد زیرا پدر و مادر از کمال فاصله بیشتری دارند و در جهت رسیدن به کمال گام برنداشته اند.
تحقیقات نشان داده است که ناهماهنگی و تضاد والدین از دوران بارداری می تواند جنین را تحت تاثیر قرار دهد و سیستم عصبی، ژنتیک و هورمون های مادر به طور مستقیم سلامت روانی جنین را نشانه می رود. بنابراین اولین گام برای کنار گذاشتن اختلاف سلیقه در تربیت کودک، گام برداشتن در راه تکامل زوج است به نحوی که بتوانند نقطه ضعف خود را با نقطه قوت طرف مقابل رفع کنند. پذیرش نقطه ضعف، شناسایی این نقاط، تکیه کردن به همسر و حرکت در این مسیر می تواند به نحو چشمگیری از اختلاف نظرها بکاهد.
پذیرش نقطه ضعف، شناسایی این نقاط، تکیه کردن به همسر و حرکت در این مسیر می تواند به نحو چشمگیری از اختلاف نظرها بکاهد. طبیعی است که نمی توان از ۲ نفر توقع داشت مثل هم فکر کنند یا مثل هم رفتار کنند اما این که تفاوت ها را مثل چماقی سر هم بکوبیم یک شیوه غلط رفتاری است که متاسفانه رواج دارد. باید از تفاوت نگرش و اختلاف سلیقه استفاده کرد تا به مسیر تکامل راه یافت و زمینه های رشد و تربیت کودک به طور صحیح را در فضایی مناسب فراهم کرد. بنابراین توصیه ما این است که والدین قبل از بچه دار شدن سعی کنند با گفت وگو اختلاف نظرها را حل کنند و از هم کمک بگیرند تا به یک شیوه واحد در تربیت کودک برسند. مطالعه، تحقیق و داشتن احساس مسئولیت اولین گام هایی است که می تواند به والدین کمک کند فضایی مناسب جهت تربیت کودک در خانواده ایجاد کنند.
با توجه به رشد و تعالی بشر نیازمند این هستیم که نسل های بعد را بهتر از نسل های گذشته تربیت کنیم، بنابراین وظیفه والدین بسیار سنگین است و والدین با کوتاهی در انجام مسئولیت های سنگینی که دارند در واقع نسل های بعدی را متضرر می کنند، از سوی دیگر بروز این اختلاف در مقابل فرزندان باعث نوعی تخریب شخصیت زن و مرد و در نتیجه فرصت طلبی کودکان می شود. برخی والدین هم به غلط تمایل دارند کمبودهای دوران کودکی خود را درباره فرزندان تلافی کنند در حالی که ظرفیت طبیعی کودکان محدود است و پذیرش فکری و رفتاری آنان چارچوب ویژه ای دارد.گاه ممکن است والدین تصور کنند می توانند در طول زمان و طی سال ها به اشتراک فکری درباره چگونگی تربیت فرزند خود برسند در حالی که تفاوت سلیقه و اختلاف نظر می تواند حتی روی جنین تاثیر گذارد.
بنابراین پدر و مادر فرصت کمی برای رسیدن به نقاط مشترک فکری دارند و باید سعی کنند ضمن بالا بردن آگاهی های خود در این زمینه از تاثیر سوء این مسئله بر فرزند خود بکاهند.
کمبودهای عاطفی کودکان را رنج می دهد و اگر در محیط خانه به آرامش کافی از ناحیه والدین نرسند به هر مکان و شخصی که به او احساس امنیت بدهد، پناه می برند و از آن جا کسب آرامش می کنند. کودک پس از تولد نیز مانند همه پدیده های پیرامون خود به اختلاف نظر والدین واکنش نشان می دهد و از سن ۲ سالگی عکس العمل وی در برابر ناکامی های عاطفی و روانی کاملا قابل تشخیص است. بدون شک کمبودهای عاطفی چنین کودکانی را رنج می دهد و اگر در محیط خانه به آرامش کافی از ناحیه والدین نرسند به هر مکان و شخصی که به او احساس امنیت بدهد، پناه می برند.
رشد فکری و شناختی کودک و تربیت کودک تحت تاثیر تضاد تربیتی که در خانواده حاکم است، به تاخیر می افتد و ادامه این روند می تواند حتی بهره هوشی و توانایی ذهنی کودک را تحت تاثیر قرار دهد.
این کودکان هم چنین ممکن است بر اثر تضادهای رفتاری و گفتاری والدین دچار تخریب شخصیت شوند و عملا تاوان اختلاف سلیقه و عقاید پدر و مادر را بپردازند. کارشناسان معتقدند بسیاری از وسواس ها، تعارض ها در دوران بزرگسالی به علت روش تربیتی نادرست پدر و مادر و نداشتن توافق آنان در تربیت کودک است. فرزندان در چنین خانواده هایی به موضوعات مختلف با تردید و ابهام نگاه می کنند چرا که پدر و مادر هیچ گاه روی یک موضوع توافق نداشته اند. آن ها الگوی مناسبی در اختیار نداشته اند تا براساس آن تصمیم گیری و رفتار کنند و همواره از نبود یک مرجع تصمیم گیرنده و مطمئن در زندگی خود رنج می برند. بنابراین والدین باید هوشیارانه نسبت به اختلاف نظرها رفتار کنند و تلاش کنند در زمانی معین اختلاف عمده را حل کنند و سپس در موارد خاص در غیبت فرزند، اشتباهات همسرشان را به زبان آورند. زیرا تنها در این صورت است که می توان پایه های حکومتی والدین را در تربیت محکم و استوار دانست. فراموش نکنید تربیت کودک آن هم به شیوه ای صحیح مهمترین وظیفه والدین است.