الگوی دلبستگی به والدین در کودکان اوتیسم

دلبستگی به عنوان یک محافظ برای کودکان در سنین ابتدایی رشدی محسوب می شود که در نهایت می تواند واکنش های هیجانی کودکان را در سال های آتی رقم بزند.الگوی دلبستگی هر کودکی انتظارات او را از والدینش برای دریافت امکانات راحت طلبانه و نیز لذت بخش ،مشخص می کند.همین انتظارات کودکان از والدینشان می باشد که می تواند باعث مدیریت استرس و نیز تنظیم هیجانات منفی در آنها شود.کودکان اوتیسم اگرچه دارای نقص عملکردی در روابط اجتماعی خود هستند،قادرند یک دلبستگی ایمن را با والدین خود برقرار کنند.در مقایسه کودکان به هنجار با کودکان اوتیسم به این نتیجه می رسیم که با جدا کردن آنها از والدینشان ،آنها واکنش مشابهی بروز می دهند که اغلب گریه مداوم بدون لحظه ای توقف است.دلبستگی الگوهای متفاوتی در کودکان دارد که در ذیل کمی بدان ها اشاره می کنیم.
فرض اساسی نظریه دلبستگی بر این اساس است که انسان به صورت فطری به یک فرد دلبستگی دارد که این دلبستگی او بدلیل بقاء می باشد.(برای مثال نخستین مراقب کودک).بر طبق این نظریه دلبستگی یک رابط پایدار و ایمن می باشد که به چهار نوع تقسیم می شود که یک نوع آن رابطه ایمن و سه نوع بعدی آن رابطه نا ایمن است.

دلبستگی های نا ایمن عبارتند از:

  • نا ایمن اجتنابی-اضطرابی
  • نا ایمن مقاوم- اضطرابی
  • نا ایمن آشفته – سرگشته.

آنچه ما در مقالات ملاحظه می کنیم نشان دهنده شدت بیشتر نا ایمنی در دلبستگی کودکان اوتیسم نسبت به سایر کودکان حتی گروه های دیگر اختلالات رشدی مثل بیش فعالی ،می باشد.
البته والدین کودکان اوتیسم قادرند همانند والدین کودکان به هنجار یک دلبستگی ایمن را با کودکشان ایجاد کنند ولی این رابطه کمی شکننده و حساس می باشد که این بدلیل نقص مهارت های اجتماعی کودک می باشد.در مطالعات مشخص شده است که سن کودک ،شرایط فرهنگی –اجتماعی و اقتصادی خانواده کودک و نیز شدت علائم او می تواند در ایجاد یک دلبستگی نا ایمن تر موثر باشد.بنابراین ایجاد یک رابطه دلبسته با کودکان اوتیسم بسیار پیچیده تر و سخت تر از یک کودک با اختلال ذهنی است چراکه ممکن است کودک اوتیسم دارای مشکلات همراه نیز باشد که در اینگونه موقعیت ها معمولا خانواده ها به شدت دچار سراسیمگی و پریشانی در انتخاب بهترین درمان ممکن برای کودکشان می شوند.
یکی از مهم ترین نتایج که در تحقیقات بدست آمده آن است که در یک رابطه ایمن حضور فیزیکی والدین باعث تسکین هر چه بیشتر کودک می شود اما در یک رابطه نا ایمن حضور والدین می تواند به عنوان منبع استرس زا برای کودک برشمرده شود و باعش تشدید بی قراری کودک شود.
فرض بنیادین آن است که کیفیت دلبستگی والدین با کودکشان می تواند بر مهارت های شناختی ،اجتماعی و نیز حرکتی کودکشان اثر بگذارد که در این فرآیند نیمکره راست مغز نقش عمده ای را ایفا می کند به طوری که رشد نیکره راست مغز در یک سال و نیمگی به شدت زیاد است و این نقش کاهش استرس در برخورد با غریبه ها بیشتر وابسته به رشد نیمکره راست مغز می باشد.بنابراین این فقط عوامل ژنتیکی نیستند که میزان دلبستگی و الگوی انرا تعیین میکنند بلکه رابطه و تعامل مغز با محیط تعیین کننذه بنیادین کیفیت دلبستگی کودک در سال های اولیه زندگی میباشد.البته شایان ذکر است که محیط زندگی کودک ابتدا والدین هستند و سپس می توانیم به فیزیک اطراف کودک رسید.
حال اگر رابطه نا ایمنی شکل گرفته باشد و پاسخ های زیستی نامناسبی از سوی کودک به آن رابطه بروز کند،بعد ها کودک بابت همین پاسخ های غلط داده شده و نیز تایید شده از جانب محیط غالبش(والدین نا اگاه) می تواند به کلینیک های کاردرمانی یا مشاوره ارجاع شود.

نتیجه گیری:

تحقیقات علوم اعصاب رشدی نشان می دهد که رشد نیمکره راست با بروزپاسخ های مناسب کودک به محیط اطرافش در حین ایجاد مشکل بسیار اهمیت دارد.شکل گیری یک دلبستگی ایمن در سایه محیطی پاسخگر و حمایت کننده در سال های ابتدایی زندگی کودک است که همین ایجاد دلبستگی ایمن می تواند در ایجاد یک ثبات عاطفی پیشرونده در کودک موثر باشد.


References:

۱٫Bowlby, J. (1985). The role of childhood experience in cognitive disturbance. In M. J. Mahoney and A. Freeman (Eds.), Cognition and psychotherapy. New York and London: Plenum Publishing
Corporation.
۲٫ Meyer. D.(2011).Neuroplasticity as an explanation for the attachment process in the therapeutic relationship. Retrieved from
http://counselingoutfitters.com/vistas/vistas11/articla_52.pdf

۳٫Schore, A.N. (1994). Affect regulation and the origin of the self: The neurobiology of emotional development. Mahwah, New Jersey. Erlbaum. Schore, A.N. (2001).Effects of a secure attachment relationship on right brain develeopment,Affect regulation,and infant mental health. michigan association for infant mental health

۴٫Siegal, D.J. (1999). The developing mind: Towards a neurobiology of interpersonal experience. New York: The Guilford Press

۵٫Anna H. Rutgers (2007) Autism, Attachment and Parenting: A Comparison of Children with Autism Spectrum Disorder, Mental Retardation, Language Disorder, and Non-clinical Children, J Abnorm Child Psycho.

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.