یکی از مشکلات رایج و مرتبط با خانواده در دوران کودکی، اختلال نافرمانی است. اختلال نافرمانی به معنای حالتی است که در طول مدتی دراز و با درجهای شدید و به صورتی بسیار منفی در کارهای تحصیلی کودک تاثیر گذاشته و دارای یک یا چند خصوصیت است:
- نوعی ناتوانی در یادگیری است که نتوان برای آن علت هوشی، حسی یا جسمی پیدا کرد.
- ناتوانی در ایجاد روابطی رضایت بخش با همسالان و معلمان.
- دارا بودن رفتارها و احساساتی متفاوت در شرایط عادی.
- دارا بودن اندوه و افسردگی به طور همیشگی.
- نشان دادن ترس و یا علایم بدنی در رابطه با مسابل شخصی و تحصیلی.
اختلال نافرمانی از جمله اختلالهای برونی سازی شدهای است که نوعاً در اوایل کودکی شکل میگیرد و رفتارهایی که مشخصه این اختلال هستند( مانند نافرمانی، خصومت، جر و بحث) معمولا تا شش سالگی ظاهر میشود در نتیجه از اصلیترین عوامل سببشناسی آن، شیوههای فرزندپروری ناکارآمد والدین را میتوان مطرح کرد(هالاهان و کافمن، ترجمه ماهر، ۱۳۷۸).
اختلال نافرمانی معمولاً بین ۸تا۱۲ سالگی نمایان میشود و شیوع آن در پسرها بیشتر از دخترها است. کودکان مبتلا به این اختلال، به آسانی خشمگین می شوند، زود از کوره در میروند، بادیگران ستیز دارند،نسبت به خواست و مقررات بزرگسالان بی اعتنایی یا عدم همکاری، نشان میدهند و از طرفی کینه توزی می کنند و به عمد کارهای مزاحمت برانگیز انجام میدهند(لطفیکاشانیووزیری، ۱۳۸۰). این کودکان در دوران مدرسه احتمالا در برخی از موضوعهای درسی موفقاند، اما اغلب حداقل در چند درس ضعیف هستند. اختلالات رفتاری، رفتارهای گوناگون افراطی، مزمن و انحرافی است که گستره آن شامل اعمال تهاجمی یا برانگیختگی ناگهانی تا اعمال افسرده گونه و گوشهگیرانه میباشد و بروز آنها به دور از انتظار مشاهده کننده است، به طوری که وی ارزوی توقف این گونه رفتارها را دارد. به سخن دیگر، این گونه رفتارها اولا، تاثیر منفی بر فرآیند رشد و انطباق مناسب کودک با محیط دارد، ثانیا مزاحمت برای زندگی دیگران و استفاده آنها از شرایط به وجود میآورد(سیف نراقی و نادری،۱۳۷۰).
آنولا و نورم[۱](۲۰۰۵)، نوعی طبقهبندی از اختلالات رفتاری کودکان ارائه داده اند و مشکلات رفتاری کودکان را به صورت رفتارهای برونی سازی و درونیسازی بیان کرده اند. رفتارهای برونی سازی شامل رفتارهای بازداری نشده و حالتهای دیگر اجتماعی نشدن، میگردد. در این نوع از مشکلات رفتاری، هیجانات منفی به سمت دیگران جهت گیری میشود که به صورت خشم، پرخاشگری و ناکامی بروز میکند. کودکان با مشکلات رفتاری برونسازی، مهارتهای خود تنظیمی رشد نیافته دارند که به رفتارهای کنترل نشده، با دامنه گستردهای از بروندادهای منفی برای کودکان و نوجوانان مرتبطند و اغلب اثراتی دارند که تا بزرگسالی به طول میانجامد، مانند مصرف مواد، بی ثباتی شغلی و مشکلات ارتباطی(جامپیون[۲]، گودال[۳]، راتر،۱۹۹۵؛ مک ماهون و همکاران، ۲۰۰۶؛ آفرد و بنت، ۱۹۹۴؛ نقل از مک کی[۴] و همکاران،۲۰۰۸). در مقابل، رفتار درونیسازی شامل کنارهگیری، ترسویی، بازداری و اضطراب میشود. در این نوع از مشکلات رفتاری، هیجانات منفی به سمت خود(به جای دیگران). جهت گیری میشود. هر دو نوع مشکلات رفتاری درونی سازی و برونیسازی از سالهای اولیه دبستان به بعد نسبتا ثابت هستند. به علاوه، هر دو نوع این رفتارها منجر به مشکلات در جنبههای گوناگون زندگی شامل مدرسه، ارتباط با همتاها و سلامت روانی میشود(هین شاو، ۱۹۹۲؛ روسر و همکاران، ۱۹۹۸؛ نقل از آنولا و نورم، ۲۰۰۵).
از سوی دیگر، هرخانوادها ی شیوه های خاصی را در تربیت فردی و اجتماعی فرزندان خویش به کار میگیرد. این شیوه ها که شیوه های فرزندپروری نامیده می شوندمتأثر از عوامل مختلف از جمله عوامل فرهنگی ،اجتماعی، سیاسی،اقتصادی و غیره است(هاردی وهمکاران،۱۹۹۳،به نقل ازحسینی نسب و همکاران، ۱۳۷۸). مطالعات کلاسیک بر روی مادران نشان داده است که رفتار تربیتی آنها را میتوان بر دو گرایش دیرپای اولیه تجربه کرد (بالدوین[۵]،۱۹۴۸؛بکر[۶]، ۱۹۶۴؛ سیرز[۷]، مک کوبی[۸]، و لوین[۹]،۱۹۸۵؛ سیموندز[۱۰]،۱۹۳۹، نقل از استافورد و بهیر،۱۳۷۷). سیموندز در بررسیهای اولیه خود سلطهگری-سلطهپذیری را به عنوان انگیزه مادران برای کنترل رفتار کودکانشان بر شمرد. جنبه دوم، پذیرش-طرد، بر گرایش عاطفی مادران نسبت به کودکانشان اشاره داشت. شافر[۱۱](۱۹۵۹)، با تحلیل مجدد عوامل رفتاری مادر در تعامل والد-کودک، یک مدل فرضی زنجیرهای که پیرامون دو بعد قطبی خودمختاری-کنترل[۱۲] و خصومت-عشق[۱۳]، سازماندهی شده بود، ارائه داد.
اما بامریند بر اساس سه شیوه متمایز، تعامل والد-فرزند را به شیوههای فرزندپروری آشکار ساخت و مهمترین طبقه بندی را تکنون در این مورد ارائه داده است: شیوه مقتدرانه، سهل انگارانه و مستبدانه(استافورد و بهیر، ۱۳۷۷). وی در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که شیوه فرزند پروری والدین در شکلگیری ویژگیهای شخصیتی و رفتاری کودکان موثر است به طوری که شیوه مقتدرانه ویژگی شخصیتی بهنجار همچون اعتماد به نفس، خشنودی، استقلال رای، باکفایتی و متعاقب آن رفتارهای بهنجار را موجب میشود در حالی که شیوه سهل انگارانه منجر به کمبود اعتماد به نفس، خودداری و استقلال رای کودکان شده و نیز اعمال نسنجیده و بیهدف را باعث میگردددر شیوه مستبدانه کودکان فاقد اتکا به نفس و استقلال رای بوده و در برقراری ارتباط با همتاها ناتوان اند (بامریند،۱۹۶۷). محققان دیگری نیز در ایران نشان داده اند که شیوههای فرزندپروری والدین با اختلالات رفتاری کودکان رابطه دارد و دریافته اند که مشکلات سلوک، سو مصرف مواد، رفتارهای ضداجتماعی و بزه کارانه(تهرانی دوست و همکاران، ۱۳۸۷) و نافرمانی(کاوسی و صداقتی فرد، ۱۳۹۴) با شیوه فرزند پروری رابطه دارد. همچنین فطین حور(۱۳۷۵) نشان داد که بین شیوههای فرزند پروری کودکان بهنجار و کودکان مادران مبتلا به اختلالات رفتاری تفاوت معناداری وجود دارد. به طوری که مادران کودکان بهنجار بیشتر از شیوه مقتدرانه و مادران کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری بیش از شیوه مستبدانه فرزندپروری استفاده مینمایند. صادقخانی و همکاران(۱۳۹۱) نیز نشان داده اند که مادران کودکان با اختلال نافرمانی، بیشتر از روشهای فرزندپروری مستبدانه و سهل انگارانه و کمتر از شیوههای مقتدرانه استفاده میکنند. همچنین نانسی و همکاران(۲۰۰۳) نشان داده اند که رفتار اقتدارطلبانه والدین به طور معنیداری با پیشرفت تحصیلی رابطه معنیدار و با رفتارهای ضد اجتماعی رابطه منفی داشت. جان بزرگی و همکاران(۲۰۰۹) نیز، به این نتیجه رسیده اند که بین شیوه فرزندپروری مقتدرانه و رفتارهای جامعه پسند کودکان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
منابع
استافورد، ل.ب.(۱۳۷۷). تعامل والدین و کودکان. ترجمه دهگاهپور و محمد خرازچی، تهران: رشد.
حسینینسب، د؛ احمدیان،ف.روانبخش،م.ن.(۱۳۸۷).بررسیرابطۀ شیوههایفرزندپروریباخودکارآمدیوسلامتروانیدانشآموزان.مطالعاتتربیتیو روانشناسی.دوره ۹،شماره۳۷: صص ۳۷-۲۱٫
کاوسی، ب؛ صداقتی فرد، م.(۱۳۹۴). بررسی معناداری زندگی و شیوههای فرزندپروری مادران و رابطۀ آن با مشکلات رفتاری(نافرمانی) کودکان. فصلنامه روانشناسی تحلیلی-شناختی. دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرمسار. شماره ۲۵٫
سیف نراقی، م؛ نادری، ع.(۱۳۷۰). اختلالات رفتاری کودکان و روشهای اصلاح و ترمیم آن. تهران: دفتر تحقیقات و انتشارات بدر.
شرفی، م. (۱۳۸۴). نقدی تامل گونه در باب معنای غایی زندگی با تاکید ب دیدگاه ویکتور فرانکل. روان شناسی و علوم تربیتی، ۱، ۲۹-۵۰٫
صادق خانی، ا؛ علی اکبری دهکردی، م؛ کاکوجویباری، ع.ا. (۱۳۹۱). مقایسه شیوه های فرزند پروری مادران دانش آموزان پسر ۷ تا ۹ سال دوره ابتدایی با اختلال لجبازی – نافرمانی و عادی در شهرستان ایلام. روانشناسی افراد استثنایی. تابستان، سال دوم، شماره ۶. صص ۹۵ تا ۱۱۴٫
لطفیکاشانی،ف؛وزیری،ش.(۱۳۸۰).روانشناسیمرضی کودک.تهران: ارسباران.
فطین حور، ش.(۱۳۷۵). بررسی رابطه اختلال رفتاری فرزندان با شیوه فرزند پروری مادران. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت معلم،دانشکده علوم تربیتی.
هالاهان، د.پی؛ کافمن، ج.ام.(۱۳۷۸). کودکان استثنایی(زمینه تعلیم و تربیت ویژه). ترجمه فرهاد ماهر. تهران: رشد.
Anola, K., Nurm,J.E.(2005). The role of parenting styles in children’s problem behaviour. Child Development. 76,6: 1144-1159.
Baumrind, D. (1967). Child care practices ante ceding three patterns of preschool behaviour. Genetic Psychology Monographs, 75, 42-83
Makee,L. Colletti,Ch. Rakow, A. Jones,D.J. Forehand,R.(2008). Parenting and child externalizing behaviors: Are the associations Specific or diffuse? Aggression and Violent Behavior. 13: 201-215.