اعتماد مردم نشانه ی لطف خداست

عنوان : ارتباط بین عملکرداجرایی و نظریه ذهن در کودکان ۳-۶ سال

نویسنده:  معصومه اسماعیل پور،کارشناس ارشد کاردرمانی،دفتر کاردرمانی رشد،تهران ،ایران.

توانایی درک این موضوع که دیگران دارای حالات ذهنی (افکار، تمایلات و باورها) هستند که میتواند با حالات ذهنی خود فرد یا  واقعیت متفاوت باشد ، تئوری ذهن Theory of Mindنامیده می شود. گرچـه کودکان در سال های اول زندگی از ذهن خود و دیگران روز به روز بیشتر آگاه میشوند و بین مفردات آنها ارتباط برقرار مـی کننـد، اما تغییرات اساسی در درک تئوری ذهن و دانستن اینکه وقتی افراد فکر میکنند نیازی به حضور فیزیکی موضوعی که راجع به آن فکر می کنند نیست، در کودکان پیش دبستانی در حدود چهار الی پنج سالگی شروع می شود و کودک بـه یـک توانـایی شـناختی کلیدی برای پیش بینی و شرح دادن رفتار خود و دیگـران بـا توجه به حالات ذهنـی ماننـد بـاور، میـل، نیـات و ادراک دسـت می یابد( هـال و تـاگر – فلاسبرگ، ۲۰۰۳).در واقع میفهمد که دریافت و درک پدیده ها و اشیا از هم جدا هستند و این موضوع به شناخت و تجربیات قبلی وابسته است. در این زمان مهارت درکی در کودکان رشد میکند و براساس آن میفهمند فهم رفتار، به بازنمایی ذهنی یک موقعیت وابسته است. بعبارتی تئوری ذهن به توانایی فهم عقاید نادرست دیگران اشاره دارد؛ موضوعی که پایه و اساس رشد شناختی کودک است. شخص با این مهارت میتواند در یک تعامل اجتماعی به احساسات و افکار دیگران عکس العمل مناسب نشان دهد. تکلیف باور کاذب به طور مرسوم به عنوان یک سنجش کلاسیک تئوری ذهن بکار میرود. بعبارتی مهـم تـرین عنصـر کلیـدی تئوری ذهـن درک باور کاذب است. موفقیت در این تکلیف، بطور قوی مؤید فهم ذهنیت روانی است که فرد به آن دست یافته است. هنگامی ما میتوانیم مطمئن باشیم ، کودک بـه تئوری ذهن رسیده که بتواند باور را درک کند (دوهرتی، ۲۰۰۹.( فالول، میلر با حمایت از دیدگاه رشدی در مورد تئوری ذهن، معتقدند تئوری ذهن دارای سه سطح است ،سطح اول تئوری ذهن که همان شکل گیری تئوری ذهن مقدماتی(شروع ۴ سالگی) است، سطح دوم که در آن یک تئوری ذهن واقعی، ولی اولیه شکل گرفته است(شروع ۶-۷ سالگی) و سطح سوم که جنبه های پیشرفته تر تئوری ذهن نظیر درک شوخی و قضاوتهای پیچیده را شامل می شود(دوره نوجوانی).

باورها شیوه ای را که جهان هست یا ما میخـواهیم بـه آن شـکل باشد، منعکس می  کند بنابراین اگر مـا بفهمـیم آن بـاور اشـتباه است، سعی خواهیم کرد آن را مطابق با حقیقـت اشـیاء خـار جی تغییر دهـیم (اسـتینگتون، ۱۹۹۳ (.کودکانی که برای پیش بینی و استدلال در مـورد رفتار دیگران صرفاً بر امیال خود تکیه می کنند و باورهای دیگران را در نظـر نمـیگیرنـد، معمـولاً در تکـالیف بـاور کـاذب نـاموفق هستند؛ در حالیکه کودکانی که در چنین تکـالیفی موفـق عمـل میکنند، احتمالاً فهم ماهرانه ای از همـاهنگی بـاور و میـل نشـان میدهند، (ویلمن و وولی، ۱۹۹۰ .(به طور مثال یکی از تکالیف تئوری ذهن درک باور کـاذب دو مکان جهت پنهان کردن اشیای در دسـترس آزمـودنی اسـت، ولی او باید دانش خود را بر مبنای اطلاعات کنونی دربـاره جـایی که تـوپ در آنجـا قـرار دارد را نادیـ ده بگیـرد تـا بتوانـد بـه طـور موفقیت آمیزی جایی را که شخصیت داستان (قبـل از دسـتکاری توپ) پیش بینی میکند توپ در آنجا قـرار دارد را اسـتنباط کنـد.

همانطور که پیش تر بیان شد در کودکان با رشد طبیعی، عملکرد در تکالیف باور کاذب در سن چهار سالگی بطور معناداری بالاست. عملکرد در تکالیف تئوری ذهن از عوامل بسیاری نظیر زبان، تجارب اجتماعی وعملکرد  اجرایی متأثر است.

عملکردهای اجرایی ساختارهای مهمی هستند که در هدایت و بهنجار کـردن رفتـار، نقـش اساسـی ایفـا میکنند. فرایندهای مهار مرتبط با هم که فکر و عمل را کنترل و تنظیم می  کنند و شامل مهارت هایی نظیر خودتنظیمی، بازداری کنترل، انعطاف پذیری توجه، تشخیص و تصحیح خطا، مقاومت در برابر تداخل و حافظه کاری میباشند . این کارکردها در طول فرایند رشد و با افـزایش سن کودک تحول می یابند و به تدریج به فرد کمک می کنند تا تکالیف پیچیده تر و سخت تـر را انجـام دهـد. آسیب در عملکردهای اجرایی می تواند پیامدهای قابـل ملاحظه ای در عملکرد اجتماعی، هیجـانی و شـناختی فرد داشته باشد. عملکرد اجرایی به عنوان سازه شناختی سطح بالا تعریف میشود که در برنامه ریزی، شـروع و تنظیم رفتار هدفمند درگیر است. میتوان اینگونه برداشت کرد که عملکردهای اجرایی به فرد کمک میکنند تا رفتار را با برنامه ریزی شروع کنند، بتواند به درک ذهنی دیگران برسد، با کمک خود کنترلی بتوانند بـر هیجانـات خـود فائق آیند، با کمک حافظه خود بتواند خود را در شرایط مشابه فرد دیگر به یاد آورد و با استفاده از عملکرد اجرایی انعطاف پذیری بتواند از یک سو خود را با شرایط وفـق دهد و از سوی دیگر توانایی تغییر شرایط ذهنی خود را داشته باشد .

پرنر و لانگ در سال ۱۹۹۸ پیشنهاد کردند، رابطه بین تئوری ذهن و عملکرد اجرایی ناشی از آن است کـه هر دو این توانایی ها به فرد امکان درک ذهنی خودآگاه دنیای دیگری را مـیدهنـد.درواقع  تئوری ذهـن توانایی و فراشـناختی را بـرای افـراد فـراهم میسازد تا بتوانند در مورد نحـوه فکـر کـردن دیگـران فرضیه بسازند و نگرشهـای گـزارهای خاصـی را بـه دیگران منتسب سـازند و بـه تفسـیر، پـیش بینـی رفتـار بپردازنــد و بتواننــد بــا آنهــا همــدلی کننــد. از طرفــی عملکردهای اجرایی به افراد کمـک مـیکنـد تـا بتواننـد روابطشان را با دیگران برنامه ریزی کنند، تکانشی عمـل نکنند، با کمک انعطاف پـذیری بتواننـد تفـاوت دیـدگاه خودشان بـا دیگـران را درک کننـد و همـدلی بیشـتری نشان دهند.در زمینه همبستگی این دو سازه چندین نظریه وجـود دارد. اولین نظریه پیشنهاد میکند، رشـد تئوری ذهـن خودکنترلی را بهبود مـی بخشـد و نیازمنـد رشـد سیستم توجه و بازداری است. نظریه دوم به ایـن بحث میپردازد که تئوری ذهن نیازمند “مشـاهده گـری رفتار” است. بدین معنا که فرد برای رسیدن به تئـوری ذهن نیازمند آن است که خـود را نظـاره کـرده بـه خود آگاهی برسد و سپس روابط را مفهوم سازی کنـد. ایـن توانـایی نیازمنـد عملکردهـای اجرایـی اسـتدلال و بازداری از پاسخ است.یکی دیگر از توجیه هـای ایـن یافتـه ها ناشـی از شـواهد عصب شناختی است که فعالیت قشر پیش پیشانی را در آزمونهای تئوری ذهن و عملکرد اجرایی نشان مـیدهـد. بحثـی دیگـری کـه در رابطه بین تئوری ذهن و عملکرد اجرایـی مطـرح شـده است، این است که شـاید توانـایی ذهـن خـوانی، خـود مجموعه ای از چند عملکرد اجرایـی (بـرای مثـال حـل مسئله عمومی، انعطاف پذیری و بازداری از پاسخ) است  به بیان دیگر هر دو سازه شناختی از یک سو دارای یک مرکز فعالیت در قشر مغز هستند و از سـوی دیگـر بـه فرد کمک مـیکنـد، بطـور خودآگـاه باورهـا، عقایـد و تفکرات فرد دیگر را حدس زده و پیش بینی کند، بتواند ذهن دیگران را بخواند، بتواند به درک درستی از حالت ذهنی فرد دیگر دست یابد و با کمک کارکردهایی پاسخ مناسب  دهد. آسـیب ناحیـه پیشـانی سـبب میگردد فرد نتواند پیامهای هیجانی را درک کرده و بـه آنها پاسخ دهد.

پیشرفت در عملکرد  اجرایی بطور فزاینده ای با تحول تئوری ذهن در طول دوره پیش دبستانی مرتبط است. مطالعات اخیر روی رشد کودکان طبیعی، ارتباط قوی بین عملکرد تئوری ذهن و تکالیف عملکرد  اجرایی را  نشان میدهد .نتایج مطالعات نشان داده اند عملکردهای اجرایی ارتباط نزدیکی با کسب توانایی باورهای غلط در طی مراحل اولیه کودکی دارد بسیاری از محققان تاکید دارند که عملکرد اجرایی نقش مهمی را در رشد تئوری ذهن ایفا میکند و همچنین تئوری ذهن می تواند برای گسترش دادن عملکردهای اجرایی مهم باشد ، آموزش و رشد عملکردهای اجرایی نقش اساس در گسترش توانمندی های اجتماعی و تحصیلی کودکان ایفا می کنند. و از آنجا که تئوری ذهن” برای عملکـرد اجتماعی کودک حیاتی فرض شده است مشـخص شـده است که کسب این توانایی میتواند موفقیت تحصیلی کودکـان را پیش بینی کند،هر اندازه نظریه ذهن بهبود یابد اجزای عملکرد اجرایی نیز بهبود می یابد.

بطـور کلی بین نقـص عملکردهـای اجرایـی بـا عـدم توانـایی کودکان در برقراری روابط با دیگران وتئوری ذهن رابطـه معنـادار وجـود دارد و توانایی هایی چون تئوری ذهن و عملکرد اجرایـی قابـل آمـوزش هسـتند، با توجه به اهمیت سن در یادگیری، بهتر است این مداخلات در سنین پایین صورت گیرد و ضـروری بـه نظـر میرسد کودکانی که به این توانـایی دسـت نیافتـه انـد، شناسـایی شده و هر چه سریع تر در دستورکار برنامه آموزشی قرار گیرند تا از مشکلات بعدی آنان جلـوگیری بـه عمـل آید.

منابع:

۱.Elisabeth E.F. Bradford, Ines Jentzsch, Juan-Carlos Gomez. From self to social cognition.Theory of Mind mechanisms

and their relation to Executive Functioning. Cognition 138 (2015) 21–۳۴

۲.Claire Hughes, Rosie Ensor, Alex. Marks.Individual differences in false belief understanding are stable from 3 to 6 years of age and predict children’s mental state talk with school friends.Journal of Experimental Child Psychology 108 (2011) 96–۱۱۲

۳.Serena Leccet , Federica Bianco, Rory T. Devine, Claire Hughes.Relations between theory of mind and executive

function in middle childhood: A short-term longitudinal study.  Journal of Experimental Child Psychology 163 (2017) 69–۸۶

 

۴.Gina Austin, Karoline Groppe and Birgit Elsner. The reciprocal relationship between executive function and theory of mind in middle childhood:a1-year longitudinal perspective. ORIGINAL RESEARCHARTICLE published: 24June2014

 

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.