دردسرهای تک فرزندی
تک فرزندها کمتر با مشکلات مواجه شده و در معرض تجربه کردن شکست، ناکامی، رانده شدن و … قرار نمی گیرند و شرایطی را که لازمه بلوغ روحی و روانی است تجربه نمی کنند.
این بچه ها غالبا افرادی خود محور و خودخواه هستند. خانواده مهم ترین محل جامعه پذیری افراد است. این کودکان در خانواده همیشه در مرکز توجه بوده اند و به نظرات و خواسته های آنان توجه ویژه شده است. بنابراین، آن ها با چنین روحیه ای بزرگ می شوند و به همین دلیل انتظار دارند، زمانی که وارد جامعه شدند، با آن ها همینگونه رفتار شود. جامعه هم اغلب فراتر از خواسته های افراد است و با احدی سر شوخی ندارد، با آن ها طبق لیاقتی که دارند رفتار می کند و اینجاست که امپراتوران کوچک، گاهی تبدیل به سرخوردگانی بزرگ می شوند.
اعتماد به نفس کاذب یکی از مشکلات شایع در بین یکی یه دونه هاست. آن ها به واسطه ی غرور کاذبی که خانواده به آن ها تزریق کرده اند، احساس می کنند از پس همه چیز برمی آیند و بدون سعی به همه چیز خواهند رسید. برای آن ها همیشه وقت زیادی صرف شده، این از این جهت که آن ها را به کودکانی آگاه به مسائل و فهیم تبدیل کرده، مفید است. اما از طرفی آن ها را نسبت به تنش های اجتماعی، افرادی حساس و پرمدعا کرده است.
تک فرزندان فرصت تعامل، رقابت، هم نشینی با خواهر و برادر را از دست داده اند و به عبارتی دیگر این فرصت از آنان سلب شده است. بچه ها در خانه با خواهر و برادر خود تعامل همیشگی دارد. با آن ها دوست می شود. به آن ها می آموزد و از آنان چیزهایی را یاد می گیرد. از همان ابتدای کودکی، بچه در روابط سه طرفه، یعنی خودش، والدین و خواهرش با احساسی به نام حسادت آشنا می شود. او به کمک والدین یاد می گیرد که چگونه حسادت خود را رفع، و آن را تبدیل به رقابت سالم نماید. در حالیکه این فرصت برای تک فرزندان پیش نمی آید. خواهر و برادر مخصوصا اگر اختلاف سنی کمی با هم داشته باشند، فضای تعامل اجتماعی، یادگیری و تبادل اطلاعات، همدلی و… را برای کودکان فراهم می کنند.
تکفرزندان” در محیط “تنهایی” رشد میکنند که در آن یک “من” وجود دارد و برای رفع تنهایی خود به موقعیتهای بیرونی وابسته میشوند؛ همچنین مفهوم خویشاوندی در بلندمدت برای کودکان “تکفرزند” تضعیف میشود به طوری که آنها در بزرگسالی هیچ خویشاوندی برای تعاملات اجتماعی ندارند و به تبع آن فرزندان آنها نیز خویشاوندی ندارند، موضوعی که تکفرزندان تا پایان زندگی با آن درگیر هستند.
طبق تجربههای روانشناسی این نوع از والدین دوران رشد فرزند خود را همراه با تنش و اضطراب سپری میکنند. غالباً آنها فرزندان “کمالگرایی” تربیت میکنند، در تمام موقعیتها و اهداف معیارهای عالی و کاملی برای آینده آنها دارند که آن را در قالب احساس اضطراب از بروز میدهند. در بعضی مواقع خانوادههای “تکفرزند” در زمان بزرگسالی والدین خود را مورد بیتوجهی و بیمهری قرار میدهد این مسئله بر والدین تاثیر روانی زیاد و احساس دلسردی بزرگی ایجاد میکند.