هیجانات و عواطف مجموعه وسیعی از دریافت های حسی بدن هستند که در شرایط خاص آنها را تجربه میکنیم.عواطف،با توجه به درجه سطحی یا عمیق بودنشان تقسیم بندی می شوند.و در تمام تصمیم گیریها و رفتارهای ما در برابر حوادث نقش دارند،گاه نیز با هم یکی شده ،در هر حالت،احساس خاصی را تجربه می کنیم.در واقع هیجانات و عواطف،نشانه زنده بودن ما هستند!

هیجانات به چهار نوع اصلی دسته بندی می شود:عصبانیت ،ترس،غم و شادی.

احساسات دیگر،همگی ترکیبی از این چهار نوع اصلی هستند(مانند انواع رنگها که ترکیبی از رنگهای اصلی قرمز،زرد  و آبی هستند.)هزاران نوع احساس وجود دارد که خود ترکیبی از حس های گوناگون است.مثلا حسادت ترکیبی از عصبانیت و ترس است.بله،وجود ما بسیار جالب است!!!!!

از زمانی که نوزاد متولد می شود ،احساسات او نیز شروع به شکل گیری می کند،بنابراین والدین هوشیار از همان ماه های اولیه می توانند به خوبی متوجه پیشرفت کودک خود در شناخت و تمایز میان این احساسات از یکدیگر باشند مانند جیغ از روی ترس،صورت برافروخته از خشم و خنده شادی.

کودکان از وقتی متولد می شوند کم رو نیستند،بلکه احساسات خود را به راحتی و بطور طبیعی بیان می کنند و دقیقا به علت همین برون ریزی است که تا مدت ها عواطف منفی (مانند افسردگی یا غم) را احساس نمی کنند.اما به مرور باید به کودک یاد داد که چگونه احساسات خود را مهار کند و با هر نوع احساسی بطور صحیح کنار بیاید .کودک برای کسب اطلاعات،به والدین خود وابسته است.خوشبختانه،ما برای پاسخ به این نیاز فرزندتان راه ساده ای داریم. در ادامه درباره درک احساسات و اینکه چرا در وجود ما نهاده شده اند،بهترین راه بکارگیری آن ها چیست و چطور می شود به موقع احساسات منفی را از خود دور کرد توضیحاتی آورده ایم که کمک زیادی در روش برخورد با فرزندتان به شما می کند.

چرا دارای هیجانات و عواطف هستیم؟

احساسات در زندگی ما نقش مهمی بازی می کنند.

عصبانیت             به ما احساس قدرت می دهد.

ترس                  به ما احساس امنیت می دهد.

غم                  ارتباط ما را با مردم و دنیا میسر می کند.

شادی،احساس چهارم است و هنگامی تجربه اش می کنیم که تمام نیازهای قبلی را به درستی مهار کرده باشیم.ما می توانیم به بچه ها یاد بدهیم که دقیقا چگونه هر سه حس منفی خود را کنترل و یا تعدیل کنند.

کمک به کودکان برای کنار آمدن با عصبانیت

کمک کنید آنها دلیل اصلی احساس شان را تشخیص دهند. با آن ها صحبت کنید تا بتوانید آنچه در پس این عصبانیت ها قرارگرفته بررسی کنید .بچه های کوچک اغلب در این زمینه ها نیازمند کمک شما هستند.(مثلا :آیا از دست مریم به خاطر آنکه عروسکت را برداشته عصبانی هستی؟) به این ترتیب بچه ها به جای آنکه خشمگین شوند،سعی می کنند علت خشم و عصبانیت خود را برای شما بیان کنند.

به آنها اطمینان بدهید کسی برای شنیدن و تایید احساساتشان وجود دارد (هر چند که ممکن است گاهی چیزی هم تغییر نکند.)

به وضوح به او بگویید که از کوره در رفتن روش خوبی برای برخورد با مشکلات نیست.برای او نمونه هایی ذکر کنید تا هنگام عصبانیت آنها را به کار بندد به او تاکید کنید بچه ها هم مانند بزرگترها باید خشم خود را کنترل کنند.(در واقع احساس خود را بیان کنند.)

به بچه ها کمک کنید تا آنچه را می خواهند بیان کنند.آن ها،اغلب با داد و فریاد از چیزی که نمی خواهند،شکایت می کنند.بنابراین نیاز به حمایت شما دارند تا مثبت اندیشیدن را یاد بگیرند.

با رفتار خود برای بچه ها الگو باشید.وقتی آنها دقیقا ببینند شما هنگام جوش آوردن و عصبانیت چگونه خشم خود را مهار می کنید راحت تر می توانند گفته های شما را بپذیرند و این بسیارموثر تر از آن خواهد بود که فقط برایشان حرف بزنید.

به یاد داشته باشید بچه ها از والدینی که گاهی احساس عصبانیت خود را بروز می دهند،بیشتر می توانند بیاموزند تا آنها که همیشه دوست داشتنی ،خوددار و منطقی به نظر می رسند.

کمک به کودکان برای برخورد صحیح با غم و اندوه

غمگین شدن روند خاصی دارد و بدون آنکه ما نقش زیادی داشته باشیم ،مراحل خود را طی میکند.همه ما مجبوریم با واقعیات زندگی کنار بیاییم.مثلا باید سعی کنیم در برابر گریه فرزندمان عکس العمل درستی داشته باشیم.اغلب بچه ها دلشان می خواهد در آغوش گرفته شوند ،گاهی هم تمایل دارند تنها بمانند.بنابراین،آنها احساسات متفاوتی دارند.اگر احساس آن ها را به خوبی درک کنیم،در واقع به فرزندمان این اجازه را می دهیم که راحت باشد:(حق داری گریه کنی) و یا( من هم غمگین هستم)زمانی که فرزند شما پریشان و سردرگم شده است،می توانید برای او قدری توضیح دهید:(یکتا دوست خوبی برای تو بود واقعا ارزشش را دارد که برایش ناراحت باشی.)و…

کمک به کودکان برای برخورد صحیح با ترس

همه ی ما به وجود (ترس)نیازمندیم .اینکه کودکان یاد بگیرند از خطر دوری کرده،از نزدیک شدن به آنها بهراسند ،اهمیتی حیاتی دارد.همچنین امروزه با وجود زندگی شهرنشینی بسیار مهم است که کودکان از افراد غریبه یا آنها که بیش از حد دوستانه رفتار می کنند،بترسند و محتاطانه رفتار کنند.

واقع بین باشید.کودکان در سنین سه تا چهار سالگی اغلب تفکر درباره ی دنیای اطراف خود را آغاز می کنند ،بنابراین با نگرانی های زیادی روبه رو می شوند. و این به حدی  است که کودکان در این مرحله سنی در برخی منابع(چهار ساله های هراسان) نامگذاری شده اند. با آنها صحبت کنید در عین حال که مراقب آنها هستید ،صبور نیز باشید.

ترس،مانند جهت یاب است که در خدمت بشر قرار گرفته تا او را از وجود خطر آگاه سازد.

درباره مسائل مختلف صحبت کنید.اگر کودکی دچار ترس معقول(حتی مختصر)شده است برای او توضیح دهید که احتمال بروز حوادث خطرناک هست،اما هنگام خطر به سادگی می توان با آن مقابله کرد.با آنها همدلی کنید تا احساس امنیت کنند.

-به موارد ترس توجه کنید.والدین باید همواره در مقابل فرزندان خود هوشیار و مراقب باشند و به آنان اجازه دهند تا بدون هیچ ترسی مسائل خود را بیان کنند.

 

خلاصه آنکه چیزی که واقعا می خواهیم آن است که کودکان بتوانند با احساسات و عواطف مختلف کنار بیایند .شاد زیستن هدف است ،اما  راه رسیدن به این هدف ،داشتن آرامش خیال و تجربه تمام احساساتی است که زندگی برای همه ما به ارمغان می آورد.

Refrence; Love,Laughter & Parenting.Shaaron biddulph

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.