پرسش چهل وهفت : جناب آقای دکتر پیشیاره، از نظر شما آیا تمام حواس به یک نسبت در وضعیت حسی– حرکتی کودک دخیل هستند یا برخی حواس نقش پررنگ تری دارند؟ تاثیر یک محیط غنی حسی در پیشرفت روند حسی حرکتی چگونه است؟ پس چرا شما در کلینیک تان برخی از خانواده ها و مراجعین را از دریافت کلاس های متعدد یا زیاد و همه روزه منع می کنید؟
پاسخ از دکتر ابراهیم پیشیاره:
درود و سلام ، وقت خوش. بطور قطع نه چنین نیست و حسها ارزش یکسانی ندارند و برخی از آنها نظیر حس تعادل از جایگاه بالاتری برخوردار هستند و حتی ارزش تعدیل کنندگی بر سایر حواس اعمال می کنند. در دیدگاه “هرم یکپارچگی حسی یا SI” حس ها در سطح اول آن یعنی بنیانهای پردازش حسی به دو دسته ی اساسی تقسیم بندی میشوند:
الف- حس های نزدیک و فرا دست Proximal : شامل حس لمس، حس عمقی و حس تعادل( که زیربنای اصلی هوشیاری و تحرک و آگاهی کلی از محیط پیرامونی را فراهم می کنند).
ب- حس های دور و فرودست Distal: شامل حس بویایی، حس بینایی، حس شنوایی و حس بدنی و مرتبط با سیستم گوارش ( بیشتر در تامین امنیت و جهت دهی حرکات و تعیین نوع ارتباط ما با محیط پیرامونی نقش دارند).
البته در اینجا باید در نظر داشته باشیم که تلفیق این سیستمها باعث به وجود آمدن زیربناهای سیستم تنظیم خواب و بیداری ، تنظیم سیستم تنفسی و بلع و قورت ادن ، تنظیم سطح هوشیاری هنجار برای پرداختن به کار و فعالیت بطور منسجم و هدفمند می شود. بطور مثال، در کودکان در معرض اختلال اوتیسم At risk ، این برهم خوردگی حس عمقی و حس تعادل سبب بروز اختلال در سیستم هوشیاری و خواب کودک می شود به گونه ای که در ماههای نخستین تولد کودک، بیقراری وی و ناآرامی سبب می شود تا خانواده شب را در اتومبیل در حال حرکت سر بکند و یا اینکه خانواده از بروز ریفلاکسهای شدید و ناهنجار در نوزاد شکایت دارد و یا عدم رشد این موارد منجر به نقص در توانایی تثیبت و نگه داشتن طولانی مدت نگاه چشمی می شود. عدم توانایی و نقص در توانایی داشتن نگاه با ثبات روی اشیا و یا صورت و چهره افراد باعث میشود تا کودک نتواند پردازش اطلاعاتی را به درستی انجام بدهد و به همین دلیل همیشه آشفته و بی قرار بنظر می رسد.
محیط غنی و دارای تحریکات حسی به اندازه و مناسب ، بسیار بسیار زیاد در رشد و تحول کودک و به بار نشستن توانایی ها ی کودک بسیار مهم است. البته باید به معنای واقعی مناسب و به اندازه تاکید فراوانی داشته باشیم . زیرا باید مراقب بروز پدیده ی ” تحریک بیش از اندازه” یا “Overstimulation” باشیم. باید بخاطر داشته باشیم که در پنجاه درصد از کودکان با اختلال اوتیسم( یعنی نیمی از این کودکان)، احتمال بروز تشنج و بهم ریختگی هارمونی امواج مغزی و یا برهم خوردن توازن امواج مغزی وجود دارد و در بیست و پنج درصد از آنها نیز تشنج وجود دارد ( دلیل توصیه همیشگی اینکه چرا باید از همه ی کودکان در طیف اوتیسم نوار مغزی دقیق گرفت)، از طرف دیگر نیز این دسته از کودکان بطور معمول در ساقه ی مغزی Brain stem دچار ضعف و نقص هستند که این همان بخشی از ساختار عصبی-مرکزی می باشد که در برقراری توازن در یکپارچگی سیستم تعادلی و حس عمقی و تبدیل آنها به سطح هوشیاری پایدار جهت انجام کارهای هدفمند نقشی اساسی ایفا می کند و شگفت آورتر اینکه این بخش پایه گذار آغازین های صدا سازی در کودکان نیز می باشد. بنابراین واژه ” استفاده از محیط غنی” در صورتیکه به شرایط و نکات دقیق و بنیادی نحوه ی یکپارچگی غیرخطی آنها توجه نگردد میتواند تبدیل به شمشیری دو لبه باشد و عواقب وخیم و زیانباری را به بار آورد. بنابراین، تصور می کنم که شاید توانسته باشم تا حدی دلیل پرهیز از کلاسهای پرفشار مداخلاتی همه روزه ( منظور من کلاسهای آموزشی نیست)را بیان کنم زیر تعداد کلاسها و جلسات باید مطابق با توانمندی های عصبی و رشدی کودک باشد و همچنین سیستم عصبی توانایی استفاده از این تحریکات را داشته باشد ، زیرا حتی آب و غذا نیز اگر بیش از حد نیاز مصرف شوند قطعا عوارض و مشکلاتی را بوجود خواهند آورد. من بارها شاهد بوده ام که این کلاسهای پرفشار و همه روزه ی مداخلات حسی ( منظور من کلاسهای آموزشی نیست) که در بسیاری از مواقع بر اثر استرس خانواده و بدون در جریان گذاشتن درمانگران و کلینکها از یکدیگر و با رفت و آمد در مسیرهای شلوغ و پر ترافیک شهر صورت می گیرد، چه عواقب وحشتناک و زیانباری را برای کودک به بار می آورد.
همیشه بهتر است که خانواده ها به پزشکان متخصص و همچنین سرپرست درمانگران در کلینیکهای توانبخشی اعتماد کنند و از گرفتن کلاسها بطور پنهانی و در کلینیکهای مختلف جدا پرهیز کنند و به جای اینهمه صرف وقت و هزینه و رفت و آمد های غیر ضروری، در منزل به انجام تمرینات خاص پدر و مادر در منزل بپردازند و آرامش خود را حفظ کنند.
با سپاس فراوان از پرسش ارزشمندتان * سربلند باشید.
ابراهیم پیشیاره- دفتر کاردرمانی رشد