نویسندگان: علیرضا نداف۱، بلال نیازی۱

ویراستاری و نظارت: دکتر ابراهیم پیشیاره۲

  1. کارشناسی ارشدکاردرمانی، گروه کاردرمانی، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایران.
  2. دکترای علوم اعصاب شناختی، کارشناس ارشد کاردرمانی، استادیار، گروه کاردرمانی، دانشکده توانبخشی،دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، تهران، ایران.

مقدمه:

کلیه موجودات برای زنده ماندن و برقراری ارتباط با دنیای بیرون خود و پاسخ دهی مناسب به شرایط متفاوت محیطی نیازمند این هستند تا اطلاعات را به شکل مناسبی دریافت کنند، سپس آن اطلاعات را پردازش کرده و درک کنند و پاسخ حرکتی مناسبی را نشان دهند.(۱)

حواس(sensation)

حواس علاوه بر حفظ حیات موجب ایجاد ترس ، لذت، خشم، نفرت و….. در موجودات زنده می شوند. حواس باعث می شوند که به محیط اطرافمان را بهتر بشناسیم و بهتر با آن ارتباط برقرار کنیم نکته مهم و قابل تامل این است که پیش از آنکه حواس باعث شناخت محیط اطراف بشوند باید تحریک های حسی مناسبی صورت بگیرد تا بتوانیم محرکات مختلف محیطی را حس کنیم و به اندریافت دقیق و کامل کلی دست یابیم که این موضوع با خودآگاهی Consciousness و یکپارچه سازی سیستمهای ادراکی در راستای کسب آگاهی نسبت به محیط Orientation ارتباط عمیق و بنیادین دارد. (۱-۳)

چگونه تحریک(stimulation) به احساس منجر می شود؟(۱)

سه حالت برای تبدیل یک محرک به احساس وجود دارد:

۱.هدایت(transduction): تبدیل محرک ها به پیام عصبی.

۲٫آستانه(threshold): مشخص شدن شدت و ضعف یک محرک.

۳٫تطابق(adaptation):کاهش تحریک پذیری گیرنده های حسی به یک محرک طولانی.

هر چقدر که یک محرک به شکل طولانی تری گیرنده های حسی را  تحریک کند می تواند باعث تطابق و عدم پاسخ دهی به آن محرک شود.

درک(perception) چیست؟(۱)

  • درک به احساس معنا می دهد.
  • در نتیجه این درک است که دنیا را تفسیر می کند.

در حقیقت زمانی که یک گیرنده حسی تحریکی را دریافت می کند و ما آن را به شکل احساس پردازش می کنیم برای آن که به آن احساس معنا بدهیم باید آن را درک کنیم لذا فرآیند درک بسیار پیچیده بوده است و دنیا و اتفاقات پیرامون آن را تفسیر می کند.

لذا به طور خلاصه می توان بیان داشت که درک پیدا کردن معنا در احساس است.

انواع راه های که منجر به درک احساس می شوند:(۴)

  1. what pathway(راهی است که به لوب فرونتال می رود )
  2. where pathway (راهی است که به لوب پریتال می رود)

لذا می توان فهمید که چرا تمرینات درکی حرکتی مفید بوده و از چه جهتی دارای اهمیت می باشند چرا که با استفاده از تمرینات است که میتوان فرآیند درک و راه هایی که به مراکز مهم مغز می روند را تقویت کرد و از این طریق است که میتوان به یادگیری، افزایش سرعت عمل، بهبود توجه و تمرکز، هماهنگی چشم و دست و……… کمک کرد.

وقتی ادراک (Perception ) با حرکت همراه می شود، موجب بالارفتن خودآگاهی (Consciousness) فرد می شود و این امر سبب می شود از طریق تجربیات حسی و حرکات گوناگون به فرآیند یادگیری کمک شود. انواع تمرینات ادراکی-حرکتی مانند ایروبیک و تمرینات حرکتی نظیر بالا رفتن و پایین آمدن از پله، تخته تعادل ،گذشتن از انواع مسیرهای مختلف با زاویه ها و شکلهای مختلف در قالب انواع مختلف الگوهای حرکتی به صورت چهار دست پا رفتن ، سینه خیز و راه رفتن روی تخته تعادل (Balance Beam) و… سعی در تقویت وضعیت ادراکی-حرکتی کودک و همچنین افزایش عملکرد توانمندی استفاده از وضعیتهای مختلف Postural setting  دارد تا ادراک کودک را نسبت به حرکت بالا ببرد. در این تمرینات کلیه حواس مختلف بینایی، شنوایی، حس عمقی، حس حرکتی(کاینستزیا)، حس تعادلی (وستیبولار) درگیر میشوند و مغز با یکپارچه کردن حواس، مقایسه و استفاده از تجربه حسی- حرکتی قبلی  یک دستور حرکتی جدید صادر می کند. در تواناییهای ادراکی-حرکتی(هماهنگی حرکتی، ریتم حرکتی، تعادل، آگاهی فضایی زمانی بدنی وجهت یابی ) تقویت و تسهیل می گردند که در نتیجه این اعمال یکپارچگی اطلاعات محیطی و تصمیم گیری برای اجرای یک عمل ضروری است(۵, ۶). بطور مثال؛ مطالعات بارکلی در کودکان بیش فعال همراه با نقص توجه و تمرکز (ADHD) نشان داد در حدود ۶۲ درصد این کودکان در مهارتهای ظریف و درشت ضعف وجود دارد  و طبق پژوهشهای انجام شده فعالیتهای بدنی و بازی  بر توانایی ادراکی-حرکتی تاثیر زیادی دارد و منجر به رشد برنامه ریزی و طرح ریزی برنامه حرکتی می شود. هرچند که در خرده مقیاس تعادل و حرکات ظریف Fine Motor عملکرد ضعیف تری در کودکان بیش فعال  که نیاز به حفظ توجه  برای طولانی داشتند، ملاحظه شد.(۷) اما آن چیزی که با عملکردهای اجرایی ارتباط معنادار دارد نحوه انجام فعالیتهای حرکتی است که منجر به ادراک می شود مثلا لباس پوشیدن و حتی انجام کارهای ساده که خود کودک مراحل را بگوید و بعد انجام بدهد. که در نهایت به یک برنامه ریزی و ایجاد الگوی تفکری و شناختی در حین حرکت منجر می شود. بازیهای گروهی طبق پژوهشهای مک کارن  باعث افزایش کیفیت فعالیتهای حرکتی واعتماد به نفس می شود و بازیهای ریتمیک با موسیقی به صورت گروهی  بازی نظیر CIRCLE  ROUND THE ZERO نیز میتواند سبب گسترش و توسعه توانمندیهای عملکرد اجرایی Executive  Function  مغز در ناحیه فرونتال و پره فرونتال گردد که این نواحی با عملکردهایی نظیر انعطاف پذیری شناختی، حافظه ی فعال عملکردی، برنامه ریزی و کنترل هیجانات خویشتن و زمانبندی ارتباط عمیق و تنگاتنگی دارند(۸, ۹). برخی از  فعالیتهای بدنی از نوع درشت ( gross ) که مستلزم استفاده از تنه و مهارتهای تعادلی هستند نیز می توانند به تحقق اهدافی نظیر پریدن، دویدن، پرتاب توپ به هدف، جست و خیز با پای چپ و راست کمک شایانی بکنند که اینها جزء فعالیتهای ادراکی-حرکتی به شمار می روند. (۱۰)

انواع تمرینات درکی حرکتی(۱۱)

الف- تمرینات دو طرفه(۱۱)(bilateral activity):

این تمرینات باعث:

۱٫بهبود کنترل حرکتی و هماهنگی

۲٫سازمان دهی مناسب مغز

۳٫بهبود شناخت و یادگیری

مثال:

پریدن به شکل جفت پا از کنار موانع و ۵ بار دست زدن کنار هر مانع

ب- تمرینات یک طرفهunilateral activity) (۱۱)):

این تمرینات دارای اهمیت زیر می باشد:

۱٫بهبود انتقال اطلاعات بین دو نیم کره مغز

۲٫بهبود فعالیت یک طرفه بدن و بالا بردن کار کرد طرف دیگر مغز

۳٫بهبود راه های تعادلی و حفظ تعادل

مثال:

لی لی رفتن روی تشک در کی حرکتی و همزمان گفتن نام اشکال زیر پا

ج- تمرینات ضربدری(۱۱)(diagonal actinity):

این تمرینات به این شکل است که از دست و پا های مخالف هم حین تمرینات استفاده می شود که این تمرینات باعث بهبود هماهنگی دو طرفه بین اندام های مخالف می شود و از طرفی باعث بهبود در اعمال مغز می شود.

مثال:

لی لی رفتن با پای راست و حمل کردن یک توپ با دست چپ.

ت- تمرینات ترکیبی(۱۱)

این تمرینات می تواند ترکیبی از انواع تمرینات در کی حرکتی باشد به عنوان مثال می توان:

پریدن از ترامپولین به همراه عبور از تونل و پرتاب توب در هدف را از فرد خواسته و برای انجام این کار یک زمان مشخص را تعیین کنیم.

برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.