مشکلات هم صحبتی با افراد اوتیسمی
معمولاً ما در یک مکالمه برای شنیدن پاسخ از شخص دیگری چند لحظه منتظر می مانیم، اما جوابی دریافت نکنیم، معمولاً سؤالمان را تکرار می کنیم یا دور می شویم. افراد اوتیسمی اغلب اوقات احتیاج به زمان بیشتری برای پاسخگویی دارند. پت میراندا و آن دونلان اشخاصی هستند که در این زمینه تحقیق کردهاند و تخمین می زنند که بچههای اوتیسمی معادل۱۴ ثانیه در این موقعیتها زمان میبرند تا پاسخ دهند، در حالی که پاسخ معمولی ممکن است ۲ ثانیه یا کمتر وقت ببرد. به همین دلیل، شریک ارتباطی آنها فکر می کند که او هیچ علاقه ای برای پاسخگویی و برقراری ارتباط ندارد.
این مشکلات مسلماً برای دریافت کننده پیام هم گیج کننده خواهد بود. بیشتر اوقات ما به پیام واقعی آنها پاسخ نادرستی می دهیم و یا اصلاً پاسخ نمی دهیم. واضح است که بفهمیم چرا یک کودک ارتباط برقرار کننده خیلی فعال به نظر نمیرسد، زیرا افراد اطراف او پیغام او را به طور نادرستی تعبیر میکنند. پدر و مادری که سعی و تلاش زیادی می کنند تا نوجوان خود را بفهمند، اغلب می توانند درک کنند که برای او، تجربیات جدید ممکن است مثل رفتاری بی معنا به نظر برسد. برای مثال، بچهای که در کلاس دستش را تکان می دهد و دست میزند، در واقع مسرت خود را نشان می دهد، ولی این همان کاری است که به وسیله والدینش به او یاد داده شده است. هنگامی که شما کودک را بهتر بشناسید، قادر خواهید بود که بیشتر در مورد رفتار او بدانید. بنابراین در ابتدا پدر ومادر منبع با ارزشی برای کمک کردن هستند تا پیامهای کودک را تفسیر و تعبیر کنند.
کودک چه مقدار و چه چیزهایی را می فهمد؟
تا چندی پیش، این باور شایع بود که کودکان اوتیسمی مقدار بسیارکمی از آنچه را که ما به آنها می گوییم، می فهمند، اما هنگامی که ما بیشتر و دقیقتر به داستانهایی که بزرگسالان اوتیسمی در اختیار ما قرار دادند گوش فرا دادیم، این موضوع روشن شد که این فرضیه معقول و درست نیست. بنابراین، به نظر می سد که بهترین فرضیه این است که کودک حداقل مقدار کمی از حرفها را متوجه نمیشود، اما ممکن است نتواند نشان بدهد که آن حرفها را فهمیده است و یا نتواند پاسخ دلخواهش را، بدهد. همچنین باید مراقب حرفهایی که جلوی این کودکان میزنیم باشیم، همان طوری که جلوی بچههای دیگر مراقب هستیم. بسیاری از بزرگسالان اوتیسمی، نیمی از دانستههای خود را به خاطر میآورند، اما این خاطرات بیشتر در مورد بحثهای ترس آور و شرایط آنها و عکس العمل سایر مردم است. مطمئناً کودکان اوتیسمی در بعضی مواقع ممکن است در درک لفظ به لفظ صحبتها مشکل داشته باشند. یک کودک وقتی که معلمش می گوید باید به سمت خانه پرواز کند، خیلی گیج میشود، تا اینکه معلم برای او توضیح دهد که این سخن به معنی پرواز کردن نیست، بلکه به این معناست که باید سوار اتوبوس شود. در دیگر موقعیتها، بچهها ممکن است تنها در یک لحظه یا موقعیت خاصی پاسخ شما را بدهند. دونا ویلیامز چنین گزارش می دهد: زمانی من سخنی را در مورد موضوعی در مجلسی شنیدم، و عکس العملی در مورد آن نشان دادم، اما ده دقیقه بعد همان سخن را روی دیوار بیرون مدرسه خواندم و معنی دیگری از آن برداشت کردم، و عکس العمل قبل را در مورد آن تکرار نکردم. (به ویلیامز مراجعه شود، ۱۹۹۲ ) جرج می تواند در این مورد کمک کند. او مشکلاتی برای معاشرت کردن با اوتیسم داشت. اگر چه او به تواناییاش در زمینه ارتباط برقرار کردن بسیار آسیب زد، اما در مورد زبان، نسبتاً خوب بود. او در مورد جزئیات خیلی دقیق بود و به خاطر همین یک شغل خوب، در یک اداره بیمه داشت . متأسفانه، رفتار اجتماعی او باعث می شد که متمایز باشد. او میدانست که صبح باید با همکارانش احوال پرسی داشته باشد. او حدوداً به ۲۵ نفر میگفت:« صبح بخیر! »، او نمی توانست درک کند که اگر۶ نفر با هم بودند، یک سلام و احوال پرسی برای همه آنها کافی است، و قادر نبود که خوشحالی یا ناراحتی دیگر کارمندان را متوجه شود. سرانجام، مباشرش، او را به کناری کشید و برایش توضیح داد که لزومی ندارد که به هر شخص سلام دهد. جرج گفت که متوجه شده. صبح روز بعد او به سمت هر ۲۵ نفر رفت و به تک تک آنها سلام گفت به نفر اول گفت: « صبح شما به خیر! » به نفر بعدی گفت: « صبح شما به خیر نباشد! » تا زمانی که نظرش را به هر ۲۵ نفر اعلام کرد! واضح است که در این مورد، قوانین اجتماعی به صورت تخصصی تر به او یاد داده می شد.
بچه های اوتیسمی که قادر به صحبت کردن هستند.
بعضی بچههای اوتیسمی، بویژه آنهایی که سندرم آسپرجر دارند، قادر به صحبت کردن هستند. به هر حال، بعضی از آنها ممکن است تا سن ۱۲ سالگی پیشرفتی در گفتار نداشته باشند. بعضی بچهها ما را گیج می کنند، زیرا کلمات را بر زبان می آورند، ولی ارتباط برقرار نمی کنند. آنها ممکن است کلماتی را بگویند که از یک تبلیغ تلویزیونی تکرار می کنند ولی کلماتی را که برای تقاضای آب باید به کار ببرند، نمی دانند. در عوض، آنها ممکن است از دست شما استفاده کنند و شما را به سمت آنچه می خواهند، راهنمایی کنند. مسلماً در مورد آنچه که آنها در ارتباط برقرار کردن می دانند، اشتباه تعبیرمی شود و به نظر می رسد که آنها اگر بخواهند، می توانند از لغات استفاده کنند. ضروری است که بفهمیم آنها در مورد ارتباط برقرار کردن واقعاً چه می دانند. بعضی از دانش آموزان که مبتلا به اوتیسم هستند، تنها آنچه را که دیگران به آنها می گویند، تکرار می کنند. برای مثال، اگرشما بگویید: «به هلیکوپتر نگاه کنید ! » بعضی از کودکانپاسخ خواهند داد: « به هلیکوپتر نگاه کنید! » مثلاً یک مربی برای بیان یک موضوع ماهی و چیپس را به کار می برد و چند بار این موضوع را ذکر می کند و چند روز بعد همان مربی دوباره با این کودک روی موضوع مشابهی کار میکند. وقتی که از کودک جواب مربوط به ان موضوع را می پرسد، او جواب می دهد: « ماهی و چیپس» او به این وسیله می خواهد تأیید کند که قبلاً تجربه حل چنین مسأله ای را با آن مربی داشته است. پاراگراف بالا یک مثال از دو نوع اکولالیا را نشان میدهد. یکی اکولالیای فوری نامیده میشود که وقتی رخ میدهد که عبارت فوری تکرار شود. این نوع، در مثال هلیکوپتر شرح داده شد. دیگری اکولالیای تأخیری که برای تکرارهایی در چند مرحله بعد استفاده می شود، مانند مثال ماهی و چیپس. حتی افرادی که می توانند برای بیشتر احتیاجاتشان ارتباط برقرار کنند، بعضی اوقات دچار مشکل می شوند؛ به این صورت که برای بیان آنچه می خواهند بگویند نمی توانند کلمه مناسبی پیدا کنند. ترز جولیف می گوید: « من اغلب اوقات در مغزم می دانم که چه کلماتی را باید به کار ببرم، ولی همیشه نمی توانم آنها را بیان کنم. بعضی اوقات احتیاج به صحبت کردن دارم، ولی نمی توانم، ناکامی وحشت آور است…